سلامت نیوز : ریشه در«عادت» دارد، مثل هر عادتی که در هر شبانهروز عمر هر آدمی و هر ملتی انجام میگیرد، مثل خوردن صبحانه و ناهار و شام و پوشیدن کفش و لباس و انجام هر کنشی که به آن عادت کردهایم. اما در این مقاله به عاداتی چون خوردن و آشامیدن و مراسمات دینی و قومی پرداخته نمیشود بلکه سخن از«عادت» به مواد افیونی روز است که بسیار پیچیده و نهادینه شده و جاافتاده و به حد«تجارت مافیایی» درآمده که«عملا» بلامانع و بلامنازع این تجارت جنایتکارانه روز به روز فربهتر و غولآساتر و خونخوارتر میگردد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه مردم سالاری ؛ بزرگان کشور و مسوولین محترم چه اندازه از اوضاع و احوال«معتادان» و گرفتاری جوانان و مقوله«موادمخدر و معتادان» خبر دارند نمیدانم، اما اگر اطلاع کامل داشته باشند و وضع کنونی این فوق بحران را به هر دلیلی تحمل کرده و خدای ناکرده چشم به این تراژدی اسفانگیز بسته باشند، خود این چشمپوشی و تحمل بیخیالی فاجعهانگیزتر از مسئله «اعتیاد» است و اگر از عمق این فاجعه«اعتیاد در کشور» به خوبی خبر ندارند این مقاله را از نویسندهای که از عمق این جامعه است و قصد«سیاهنمایی» هم ندارد و بلکه کارش عمل کردن به رسالت خویش است در حد یک نویسنده غیرمطرح بخوانند! در دوران گذشته و در یکصد سال اخیر، «تریاک» تنها مواد افیونی مورد مصرف«معتادان» بود و در دوران پهلوی دوم«هروئین» وارد بازار قاچاق کشور شد.
درصد معتادان به هروئین خیلی پایینتر از معتادان به تریاک بود و اما سخن سر این است که«تریاک» و «تریاکی» که نود درصد معتادان را در یکصد سال اخیر تشکیل میداد، قابل مقایسه با مقوله مواد افیونی و معتادان فعلی نیست! به این معنا که فرضا یک فرد«تریاکی» یک وعده یا دو وعده تریاکش را که مصرف میکرد و میرفت دنبال کار و زندگیاش، اگر افراط نمیکرد سالها با مماشات هم تریاکش را مصرف میکرد و هم به فعالیتهای اجتماعی مشغول بود گرچه نهایتا هیچ تریاکی جان سالم از اعتیادش به در نبرده است! اما معتادان و گرفتاران به مواد سمی و شیمیایی فوق خطرناک چون«کراک و شیشه» با یک هفته اعتیاد به کراک و شیشه اولا غیرقابل برگشت به زندگیاند، ثانیا یک معتاد به کراک و شیشه مثل یک«تریاکی» نیست که پس از مصرف تریاک دنبال کار و زندگی خود برود بلکه معتاد به این دو مواد شیمیایی سمی، تمام«ارگانیزم اندام»اش مسموم و بدتر از آن تمام خصال طبیعی و فطری انسانی و اجتماعی و خانوادگی و تربیتیاش را از دست میدهد و تبدیل به یک«غول مفلوک» و در عین مفلوکی به یک موجود شرور و خائن و کذاب خطرناکی تبدیل میشوند. آقایان لابد دقت نفرمودهاند و آمار کشته شدههایی را ندارند که معتادان در خانوادهها کشتار کردهاند! پدر و مادر و مادر و پدربزرگهایی که مظلومانه به دست فرزندان و وابستگان«معتاد» خود کشته میشوند و ما هم در روزنامهها خواندهایم و میخوانیم و«معتادانه» طبق «عادت» فراموش کردهایم و میکنیم!
یک معتاد به«کراک و شیشه» که گرفتار این نوع مواد خطرناک شده است هیچ ارزشی و هیچ مونسی و یار و یاوری و عزیزی را به اندازه «کراک و شیشه» دوست و محترم و عزیز نمیداند!، شما به آمارها بنگرید و ببینید که در این یکصد سال اخیر چند درصد از «تریاکی»ها، پدر و مادر یا دیگری را کشتهاند؟ آنان آدمهای منزوی و گوشهنشین و آرامی بودند و ضرر و زیانی جز خود و خانوادهشان آن هم خیلی جزئی و «مادی»، اما آمار «کراکی و شیشه»ایها و قرصهای روانگردان خورها را، ملاحظه کنید که چه جنایات هولناکی از اینها سر میزند، کشتن پدر و مادر، برادر و خواهر، مادربزرگ و پدربزرگ یا دوست و رفیق همخوان برای معتادان امروز یک امر عادی و معمولی شده است. یک روانشناس مجرب به من راقم مقاله میگفت: شما اگر بخواهید جوانان معتاد به «کراک و شیشه» را نصیحت کنید، باید بدانید که آنان نمیشنوند البته نه این که کر باشند نه آنان نمیتوانند بشنوند! چون «شنیدن» به قوه شعور و «ادارک» نیازمند است که تشخیص معنای گفتارها را بفهمند، که معتادان اینگونه، «قوه حافظه و ادراک» را از دست دادهاند و ممکن است نصیحت گفتنها به این معتادان حتی نتیجه معکوس داده و کار به دست نصیحتکننده داده و به ضررش تمام شود. چون «نصیحت» ناصحین را، شیشه و کراکیها توطئه و خدعه علیه خویش تلقی میکنند! در حال حاضر اینگونه معتادان خود را به جبر و زور به خانوادههای خود تحمیل کردهاند.
عاطفه و ترس از آبروریزی باعث شده که پدر و مادر معتادان، جوانان معتاد خود را جبرا پذیرفتهاند و آنان که خانواده ندارند در تابستان و زمستان روی تکه کارتنی بیرون از منزل به سر میبرند که کارتن خواب لقب گرفتهاند و سالانه صدها نفر از این معتادان کراکی و شیشهای و قرصی ذلیلانه و بینام و نشان در خیابانها و کوچه پس کوچهها میمیرند.
در حال حاضر صحبت از آلودگی هوای کلانشهرهای کشور است که تقریبا در هر چند روزی در روزنامه و رسانهها درباره آلودگی شهرهای بزرگ هشدارهایی داده میشود، اما سخنی از آلودگی جوانان کشور که سرمایه و امیدهای آینده کشور بودند و مظلومانه و ذلیلانه پرپر میشوند گفته نمیشود در صورتی که آلودگی هوای کلانشهرها اگر چه خطرناک است اما در مقابل آلودگی و بیماری «اعتیاد و معتادان» اینگونه امروز؛ بمانند یک بیماری در حد سرماخوردگی است که با چند قرص قابل درمانند در صورتی که هنوز مسوولین گذشته، این که معتادان را به حال خود رها کردهاند، هیچ چاره و درمانی که همه فراگیر و منطقی و مثبت بوده باشد برای این بیماری خانمانسوز «اعتیاد» پیدا نکرده و ارائه ندادهاند! مهار و کم کردن آلودگی شهرها با مراعات و اعمال پیشگیرانه و بهداشت محیطزیست ممکن است، ولی مهار و کم کردن آلودگی فوق سنگین «اعتیاد» بدون اقدام عملی، بجا مانده و روز بروز نیز آلودهتر و بیشتر میشودو عجیب و قابل تعمق این که در رادیو تلویزیون بیستوچهار ساعته ما در یک هفته حتی یک ساعتی را برای گفت و شنود و چاره جوئی خیل عظیم معتادان و اعتیاد اختصاص ندادهاند! حدود سه میلیون نفر تعداد «معتادان» کشور تخمین زده شده است سه میلیون جوانی که میانگین سنشان از ابتدای معتاد شدن که بیست سالگی بوده باشد، اینان به طور میانگین اگر خیلی جان سخت و مقاوم هم بوده باشند، بیشاز بیست سال آن هم با آن فلاکت و ذلالت نمیتوانند داوم بیاورند و در آستانه «چهل سالگی» میمیرند. البته « اگر ترک نکنند. عزیزانی که به علوم اقتصادی و اجتماعی مسلطند و سرو کار دارند و مسوولیت اجتماعی و سیاسی و دولتی و فرهنگی و دینی و مذهبی دارند، کافیست به این واقعیت علمی توجه کنند که بیست سال دوران «اعتیاد» جوانانی که به مدت بیست سال اعتیاد داشتهاند و دارند ضرب کنید به سه میلیون تعدادشان تا متوجه بشوید شیشه و کراک فروش یک گرم مواد را برای ما چند حساب کرده است.
راقم این مقاله دستکم چهار سال است که طی مقالات متعددی نوشتهام: در زندانهای کشور مواد افیونی مثل «کراک و شیشه» به راحتی در دسترس زندانیان معتاد قرار میگیرد، خوب اگر من نویسنده افترا میگویم کیفرم کنید یا اگر راست میگویم ضمن تشویق من نویسنده وحمایت از اهل قلم متعهد و دلسوز که «رایگان» قلم میزنند و به رسالت خیطر خود عمل میکنند توجه کنید.
جامعه خاموش و به خود مشغول و در گرداب فردگرایی و سودجویی و ثروت اندوزی گرفتار شده فعلا نظارهگر این وضعیت اسفبار است و دولتها نیز عملا در مقابل این معضل ویرانگر و نفرتانگیز و نکبتبار عقب نشینی کرده و آن را رها ساخته است! قابل تعمق است، زندانهایی که ظاهرا به شدت کنترل میشوند که خطایی رخ ندهد چگونه است که برای پاکسازی زندانها از مواد مخدر عاجز مانده است آیا همین موضوع بحث و دقت برانگیز نیست؟!
پدر یک جوان معتاد که فرزندش مدت بیستوپنج سال است معتاد شده چنین میگفت: پسر من در این بیستوپنج سال معتادی هفت بار زندان رفته یکسال و هفت ماه و شش ماه و... زندانی کشیده، اما خیلی استاد شده چون از سال 88 تا 92 حدود هفت بار موتورسیکلت سرقت کرده و دزدیده اما هر بار اسم خود را عوضی و جعلی گفته و پس از سیوچهل روزی از زندان آمده بیرون، آقایان دست اندرکاران انتظامی و آگاهی و قضایی زحمت انگشت نگاری را در این عصر اینترنت و کامپیوتر، به خود ندادهاند که یک انگشت نگاری از این دزد بنمایند!
در خاتمه یک محاسبه دیدنی و شنیدنی را به سمع و دید مسوولین محترم مربوطه میرسانم که: این سه میلیون معتاد، گذشته از ایجاد آلودگیهای اخلاقی و زیست محیطی و ضد فرهنگی و دینی را که بر جامعه تحمیل کردهاند لاجرم طبیعی است حداقل برمبنا و توان «سه میلیون» معتاد لابه سیصد هزار نفر خرده فروش و سیهزار نفر کلان فروش قهار و سرتا پا شری را مشغول «کار!» کردهاند و در مقابل اگر هر خانوادهای را پنج سرعائله حساب کنیم «پانزده میلیون» انسان گرفتار نکبت معتادانند و زندگیشان دچار اضطراب و نگرانی و پریشانی شده است.
نظر شما